جدول جو
جدول جو

معنی دار عسل - جستجوی لغت در جدول جو

دار عسل
عسلی که از زنبورهای کوهی که در تنه ی درختان جنگلی یا شکاف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ سا)
چوبی که مسیح پیامبر را بر آن مصلوب کرده بودند. این چوب یکی از ذخایر گرانبهای کلیسای آناستازیس در شهر اورشلیم بوده است. در سال 614 یا 615 میلادی سپاهیان ایرانی شهر اورشلیم را تسخیر کردند و کلیسای آناستازیس را آتش زدند. این دار بدست یزدین ترسا، جواهرساز خسرو پرویز افتاد. یزدین آن را پنهان کرد ولی سپاهیان خسرو از آن آگاه شدند و از چنگ یز دین بدرش آوردند. و بخزانه ای که بدستور خسرو برای غنایم جنگهای روم ساخته بودند سپردند. این دار چهارده یا پانزده سال در ایران ماند تا اینکه شهربراز سردار ایرانی که به فرخان معروف به ود با هراکلیوس امپراطور همدست شد و سلوکیه را بکمک او گرفت و اردشیرسوم نوادۀ خسروپرویز را کشت و خود را در سال 360 میلادی پادشاه خواند. او یکسال پیش از اینکه بپادشاهی رسددارعیسی را برای دلجویی از قیصر به روم فرستاد. هنگام انتقال این دار بروم زنی از خاندان شاهی سیونی پاره ای از آن را بدست آورد و با خود بصومعه ای در نزدیکی شهر نخجوان برد. (تاریخ چلیپای ترسایان. به قلم سعید نفیسی در مجله مهر شماره پنجم سال 3). فردوسی در شاهنامه بداستان این دار اشاره ای دارد اما هرگز یادآور نشده است که این دار چگونه بخزانۀ شاهان ساسانی آمده است. فقط در بیان جنگهای خسروپرویز با رومیان بدرخواست قیصر روم برای بازفرستادن آن اشاره می کند:
یکی آرزو خواهم از شهریار
که آن آرزو نزداو هست خوار
که دار مسیحا بگنج شماست
چو یابند، دانید گفتار راست
برآمد بر آن سالیان دراز
سزد گر فرستد بما شاه، باز
بدین آرزو شهریار جهان
ببخشاید از ماکهان و مهان
ز گیتی برو بر کنند آفرین
که بی او مبادا زمان و زمین
بدان من ز خسرو پذیرم سپاس
نیایش کنم روز و شب در سه پاس.
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2863).
و خسرو جواب داد:
کسی را چه خوانی همی سوگوار
که کردند پیغمبرش را بدار
که گوید که فرزند یزدان بد اوی ؟
بدان دار برگشته خندان بد اوی ؟
چو فرزند بد، رفت سوی پدر
تو اندوه آن چوب پوده مخور
ز قیصر چو بیهوده آید سخن
بخندد بر آن نامه، مرد کهن
همان دار عیسی نیرزید رنج
که شاه اردشیر آن نهاده بگنج
از ایران چو چوبی فرستم بروم
بخندند بر ما همه مرز وبوم
(شاهنامه بروخیم ج 9 ص 2866)
لغت نامه دهخدا
(نِ عَ سَ)
آشیانۀ زنبوران که در آن شهد و موم میباشد. (بهار عجم). و رجوع به شان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رِ عَ)
قصری است به بصره. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شما به ماه عسل می روید: بزودی تغییر مهمی در زندگی شما روی می دهد.
شما در ماه عسل هستید: به شما خیانت می شود.
فرزندان شما به ماه عسل می روند: شادی
افراد فامیل به ماه عسل می روند: یک سفر کوچک در پیش است.
دوستان به ماه عسل می روند: مصیبت - کتاب سرزمین رویاها
فرهنگ جامع تعبیر خواب
ریسمان پشمی مخصوص قرار دادن کندوهای عسل بر فراز درختان
فرهنگ گویش مازندرانی
گندم آسیاب، تنه ی خالی شده ی چوب ضخیم جهت انباشت گندم، اشیای
فرهنگ گویش مازندرانی
پوست درخت، پوست تازه ی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
کندوی عسل که از تنه ی درختان سازند
فرهنگ گویش مازندرانی
روشن کردن، باز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی بین راه آلاشت و لفور، روی درخت، بالای درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
موش درختی
فرهنگ گویش مازندرانی
شاخه ی درخت، سرشاخه ی قطع شده ی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی